زندگی یک مرد

[نوشته ی رمز دار]

من از سال 1366 به دنیا اومدم. الان در سال 1396 در 30 سالگی هستم.

از 66-67-68-69- تا 3 سالگی من محسوب میشه و هیچ خاطره خاصی که کار خاصی کرده باشم ندارم.-4 سال.

70-71-72-73-74-75-76-تا پنجم ابتدایی و دوره کودکی من محسوب میشه کم و بیش خاطره هاییی که نچندان خوب هست به یاد دارم. و اون جام جهانی 98 فرانسه و گل خداداد عزیزی را قشنگ یادمه این دوران هم به نظرم دوران خوبی در زندگی ام بود.-7 سال پر از مشق و دوره ابتدایی-کله فرمت بود

77-78-79-دوره راهنمایی بودم دوره ای که دعوت شدم به تیم کشتی ولی چون به تنیس علاقه داشتم قبول نکردم. یعنی اون زمان فکر کنم رده نونهالان بودم که رفتیم استان برای تنیس ولی هیچ که هیچ. یعنی میشه گفت جذاب نبود ولی خوب باز خدا رو شکر میکنم که دوره راهنمایی هم دوران خوبی برام رقم خورد ولی هنوز هیچ راهی انتخاب نکردم برای زندگی ام.3 سال

80-81-82-83-دوره دبیرستان و دوره ای که میخواستم انتخاب رشته کنم به نرم افزار ولی هیچ وقت با من موافقت نشد. پس شد انچه که دلم نمیخواست رشته تجربی و بیخواب گرایی های من.(4 سال هدر رفت)

84-85- این دوسال را عملا به فنا دادم. و 85 در 19 سالگی سال عشق و عاشقی در زندگی من که هیچ وقت باز کسی کمک نکرد ازدواج کنم.(2 سال هدر رفت)

86-87-88-89- در 4 سال دوره کارشناسی در رشته ای که هیچ وقت من دوست نمیداشتم و همین الان هم ندارم.(4 سال هدر رفت - چرا که هیچ وقت من این را ه را دوست نداشتم و فقط گفتند تو دخالت نکن)

90-91-دوره کاشناسی ارشددر 2سال که باز میرفتیم سرکلاس خوب بود. ولی خوب 25 سالگی چون دوست نمیداشتم و هدر رفت شد)(2 سال)

92-93-94-95- در 4 سال که باز هیچ که هیچ و بیهوده زندگی من که هیچ وقت نداتسم چه میخوام و دارم به کجا میرم.(4 سال هدر رفت)

از 30 سال زندگی:

4 سال که هیچ چون ادم فرمت هست.

10 سال دوره کودکی خوب بود.

16 سال از نوجوانی ام به هدر رفت

یعنی در 30 سالگی من  60 درصد از زندگی ام به هدر رفته.